جدول جو
جدول جو

معنی نعمت نهادن - جستجوی لغت در جدول جو

نعمت نهادن(عُ دَ / دِ شُ دَ)
مال اندوختن:
ز نعمت نهادن بلندی مجوی
که ناخوش کند آب استاده بوی.
سعدی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اُ فَ اَ کَ دَ)
تهمت زدن. تهمت کردن. (ناظم الاطباء). تهمت بستن. اتهام: در روزگار امیر عبدالرشید تهمت نهادند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 382).
عامه بر من تهمت دینی و فضلی می نهند
بر سرم فضل من آورد اینهمه شور و چلپ.
ناصرخسرو.
ملکا اگر میدانی که شوی بر من ظلم کرد و تهمت نهاد تو به فضل خویش ببخشای. (کلیله و دمنه).
از شما نحس می شوند این قوم
تهمت نحس بر زحل منهید.
خاقانی.
یکی نامش ازکان کنی می گشاد
یکی تهمت رهزنی می نهاد.
نظامی.
منکران چون دیدۀ شرم و حیا برهم نهند
تهمت آلودگی بر دامن مریم نهند.
صائب (از آنندراج).
رجوع به تهمت و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(چَ دَ چَ کَ / کِ دَ)
تحمل کردن. بار نهادن. سنگینی چیزی را بر دیگری گذاردن:
حسن تو زیور تو بس است اینقدر چرا
بر گوش و سینه زحمت زیور نهاده ای.
نظیری نیشابوری
لغت نامه دهخدا
(شَهَْ وَ کُ تَ)
رمزهائی را معین کردن تا بضرورت در نامه ها و پیغامها از آنها استفاده شودمکتوم ماندن مقصود را: به کرانۀ شهر به باغی فرود آمد و من آنجا رفتم و با وی معما نهادم و بدرود کردم و بازگشتم. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 663)
لغت نامه دهخدا
(عَ نِ وِ تَ)
انعام. (ترجمان القرآن) (منتهی الارب). من. (ترجمان القرآن) (تاج المصادر بیهقی). امتنان. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی). روزی دادن. رزق رساندن
لغت نامه دهخدا
کارندۀ نعمت. کنایه از تخم افشاننده. که بذر بر زمین افشاند. (یادداشت مؤلف) : گاو گردون بر کهکشان چون گاو گردون در وی (اصفهان) نعمت نشان، چرخ هفتم از جی قطری وبحر قلزم از زندرود قطری. (ترجمه محاسن اصفهان)
لغت نامه دهخدا
(یَ خوا / خا تَ)
نامیدن. اسم گذاشتن. (ناظم الاطباء). تسمیه. نام گذاشتن:
که خضرا نهادند نامش ردان
همان تازیان نامور بخردان.
فردوسی.
نام نهی اهل علم و حکمت را
رافضی و قرمطی و معتزلی.
ناصرخسرو.
گر حور و آفتاب نهم نام تو رواست
کاندر کنار حوری و اندر بر آفتاب.
انوری.
، نام باقی گذاشتن. شهرت نیک یافتن. نام نیک و ذکر خیر از خودبجا گذاشتن
لغت نامه دهخدا
تصویری از نام نهادن
تصویر نام نهادن
اسم گذاشتن تسمیه: (واین مجموعه رالباب الالباب نام نهاد)، نام باقی گذاشتن نام نیک یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نعمت دادن
تصویر نعمت دادن
شیدان دادن روزی دادن روزی رساندن بخشیدن مال و وسایل زندگی انعام
فرهنگ لغت هوشیار